تناقض شبکه‌های مجازی و زندگی در صلح!

زندگی در آرامش به معنای زندگی هماهنگ با خود، دیگران و همه موجودات حساس اطراف ما است. همه‌ی ما با توجه به اعتقادات و سبک زندگی خود احتمالاً به تعریفی از شکل و مظاهر یک زندگی مسالمت‌آمیز دست یافته‌ایم؛ زیست در صلح و آرامش مستلزم رعایت اصولی است که نمی‌توان آن‌ها را نادیده گرفت، ازجمله عدم خشونت، افزایش سطح تحمل، داشتن دیدگاه‌های معتدل و دوری از افراط و تفریط.

فضای مجازی و فناوری‌های سایبری که از محصولات جهان پسامدرن هستند، همچون هر تکنولوژی دیگری در طول تاریخ احتمالاً برای تسهیل امور انسانی، کاهش مشغله‌ها و دشواری‌ها، افزایش سرعت کارها و نتیحتاً افزایش رفاه و آرامش بشر ایجاد شدند، لااقل ادعای اولیه‌ی هر فناوری‌ای همین است، حتی پایه‌گذاران شبکه‌های اجتماعی همواره مدعی هستند که در پی شبکه‌سازی، تسهیل ارتباطات انسانی و ریشه‌کن کردن “تنهایی” هستند! اما حقیقت این است که آنچه با آن روبه‌رو هستیم تنهایی روز افزون انسان‌ها، افزایش نرخ خودکشی و افسردگی و مراجعه به مشاوران و روان‌پزشکان در سراسر دنیاست! هر قدر جامعه از بابت این دست فناوری‌ها، توسعه‌یافته‌تر، این قبیل معضلاتش هم بیشتر! هر روز در فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی شاهد خشونت‌های کلامی و رفتارهای دور از اخلاق و عرف عده‌ی بسیاری از مردم هستیم. اما دلیل این ناهنجاری‌ها چیست؟ آیا این ناآرامی اجتماعی و سلب آرامش در روش استفاده‌ی ماست یا ذات این ساحت از فناوری؟

برای یافتن پاسخ این سؤال ابتدا به عناصر مطروح در ایجاد و حفظ آرامش فردی و به تبع آن صلح اجتماعی می‌پردازیم و پس از آن به مبانی انسان‌شناختی ایجاد و توسعه‌ی شبکه‌های اجتماعی اشاراتی خواهیم کرد تا با قیاس این دو شاید نتیجه‌ای حاصل شود.

الف) وقتی به سراغ صاحب‌نظران روانشناسی می‌رویم و از اصول دست‌یابی به یک زیست صلح‌آمیز و پر از آرامش سؤال می‌کنیم، عمدتاً با کمی اختلاف به اصول دهگانه‌ای اشاره دارند[۱]:

  1. نباید فراموش کنیم که زندگی در صلح و آرامش یک روندِ توأمانِ ظاهری و باطنی است:

تعریف آرامش خیلی ساده نیست؛ اما یک‌راه ساده این است که آن را زندگی بدون خشونت [از نظر فیزیکی، روحی، ذهنی] تعریف کنیم و زندگی کنیم به گونه‌ای که احترام و تحمل را بپذیرد.

در ظاهر منش باید به گونه‌ای باشد که علی‌رغم اختلافات فرهنگی ، مذهبی و سیاسی، احترام و عشق نسبت به همنوعان فراموش نشود.

در باطن هم هر یک از ما نیاز به پرورش صلح درونی داریم. این به معنای درک و غلبه بر ترس، خشم، عدم تحمل و نیز پرورش مهارت‌های اجتماعی است که باعث خشونت می‌شود چراکه با نادیده گرفتن خشم درون، طوفان بیرون هرگز فروکش نخواهد کرد.

  1. به دنبال عشق ورزی و محبت خالص به دیگران باشیم:

دیگران را کنترل نکنید. متوقف کردن فرآیند قدرت‌طلبی و منیّت و تلاش برای تسلط ذهنی و فیزیکی بر دیگران، شاید اصلی‌ترین قدم برای زندگی مسالمت‌آمیز است.

  1. اعتقادات خود را تعدیل کنیم:

تفکر مطلق و بدون توجه به دیدگاه‌های دیگران، آرامش را از انسان و اطرافیانش می‌گیرد. همیشه باید این احتمال را بدهیم که شاید طرف مقابل ما محق باشد.

  1. اهل مدارا باشیم:

افزایش سطح تحمل در تمام آنچه احتمال دارد در زندگی تغییر ایجاد می‌کند.

  1. صلح‌جو باشیم:

اراده به صلح و آرامش و زدودن ناآرامی‌ها و اختلافات و جنجال‌ها داشتن بسیار حائز اهمیت است.

  1. از عکس‌العمل عجولانه بپرهیزیم:

صبر و اندیشه پیش از هر عکس‌العملی بسیار مهم است. عموماً تصمیمات و اعمال عجولانه تصمیمات غم‌انگیز به بار می‌آورند.

  1. به دنبال بخشش باشیم نه انتقام:

سلسله‌ی انتقام‌های متقابل، سیری ابدی است.

  1. آرامش درونی‌مان را بیابیم:

بدون آرامش درونی، انسان خود را همواره در یک وضعیت درگیری حس خواهد کرد.

  1. شاد زندگی کنیم:

انتخاب برای دیدن و مواجهه‌ی شگفتی‌ها و زیبایی‌های جهان پادزهر خشونت است.

  1. همان تغییری باشیم که می‌خواهیم در جهان مشاهده کنیم:

این یک شعار نیست و واقعاً افراد باید برای تحقق آن شخصاً اقدام کنند.

ب)  ایده‌ی اصلی تمام شبکه‌های اجتماعی ـ فارغ از ایجاد ارتباط مشخص و بسترمند در یک پلتفرم معین ـ طوری انتخاب شده تا انسان‌ها را به عضویت و ماندگاری در آن‌ها ترغیب کند، فلسفه، روانشناسی و روانکاوی در اینجا نقش مؤثری ایفا کردند؛ به این ترتیب که بنیان‌گذاران این شبکه‌ها طراحی کار خود را  بر اساس عمده گره‌های روان‌شناختی شایع در انسان‌ها قرار دادند. اموری که قرار است پاسخگوی عقده‌ها باشد و این‌گونه به هدفی جذاب برای توجه مردمان شود.

از مهم‌ترین گره‌های روان‌شناختی و رفتاری، همین درد هویت‌سازی و فرار از “این‌گونه بودگی” است که در شبکه‌های مجازی به راحتی در دسترس است. برای مثال مفهوم پروفایل که امروزه همه با آن آشنا هستیم، از ریشه‌ی واژه‌ی یونانی  profile  است که به معنای نیم‌رخ است! شبکه‌های مجازی این امکان را برای کاربرانشان فراهم می‌کنند تا تنها بخشی از خود را نمایش دهند ، آن بخشی که دلشان می‌خواهد!

 

  • حس می‌کنید حرف‌های مهمی دارید؟ دوست دارید مهم به نظر برسید؟ دوست دارید آن‌طور که دلتان می‌خواهد دیده و شناخته شوید؟ از واقعیات زندگی خود فراری هستید؟ بفرمایید فیس‌بوک ـ اینستاگرام
  • از چهره خودتان راضی نیستید؟ دوست دارید زیباتر به نظر برسید؟ بفرمایید انواع فیلترها ـ اسنپ چت
  • حرفی برای گفتن ندارید؟ صاحب‌نظر نیستید ولی می‌خواهید در جنجال‌ها نقش‌آفرینی کنید؟ بفرمایید توئیتر جایی که تکرار طوطی‌وار ارزش است!
  • خودشیفته‌اید؟ خیال می‌کنید از همه بهترید؟ بفرمایید سلفی بگیرید با هر روتوش و تنظیماتی که دلتان می‌خواهد!
  • عقده‌ی تأیید شدن و لایک گرفتن دارید؟ دلتان می‌خواهد فرهیخته، ممتاز یا لاکچری به نظر برسید؟ بفرمایید اینستاگرام ـ فیس‌بوک

 

روزگار پسامدرن روزگار رهایی از سنت‌ها و ایده‌های جمعی، بی‌توجهی به ریشه‌ها و هرگونه مناسباتی است که انسان را محدود یا [ظاهراً] مجبور می‌کند. شبکه‌های اجتماعی دقیقاً همین بستر را فراهم کردند! سرزمینی مجازی که در آن هر فرد آقای خود است! هرگونه که دلش می‌خواهد دیده می‌شود! او یک خدای کوچک است! خودش را هر طور که تمایل دارد می‌سازد و نمایش می‌دهد! هر حرفی را در هر جا دلش بخواهد می‌زند! می‌تواند تخریب و ترور شخصیت کند و پنهان شود! می‌تواند کلاه‌برداری یا دزدی کند! هویت جعلی و فیک داشته باشد و “منِ” خود را هر قدر و هر طور که دلش می‌خواهد فربه کند! و همه‌ی این‌ها را با هزینه و ریسکی بسیار پایین‌تر از فضای حقیقی انجام می‌دهد.

دم خروس ادعای ابداع‌کنندگان و متولیان شبکه‌های اجتماعی دقیقاً همان‌جایی بیرون می‌زند که مبنای ایجاد آن‌ها تفردگرایی[۲] و تکثرگرایی محض مندرج در مدرنیته و پسامدرنیته است. میوه‌ی فردگرایی قرار است که تنهایی‌ها را از بین ببرد که عملاً چنین نشد. در ده عنصری که در بخش الف به آن اشاره کردیم، توجه به “دیگری” و مناسبات انسانی بسیار حائز اهمیت هستند و این در حالی است که در مبانی ایجاد این شبکه‌ها نه‌تنها چنین چیزی مشاهده نمی‌شود بلکه بنا، بر تعظیم EGO [۳] [من] قرار گرفته است!

حال بیایید عناصر دهگانه‌ی آرامش فردی را بر اساس مبانی و امکانات شبکه‌های اجتماعی مجازی که تشکیل‌دهنده‌ی بخش اعظم زندگی انسان‌های این روزگار شده‌اند، بررسی کنیم؛ اینکه آیا تحقق عناصرِ موجدِ آرامشِ فردی و به تبع آن صلحِ اجتماعی برای  افراد غرق در فضای مجازی ممکن است؟

  1. نمایشِ “خود”، توجه به امور بیرونی و ابژکتیو و سنگین کردن کفه‌ی ترازو به سمت امور ابژکتیو و ظواهر زندگی ـ هرچند غیرواقعی ـ تعادل بیرون و درون را مختل می‌کند. امور باطنی و ازجمله آرامش درونی عموماً نزد معتادان به شبکه‌های اجتماعی به محاق می‌رود.
  2. اصل و اساس آنچه در فضای مجازی می‌گذرد، بر مبنای تأثیر بر دیگری و متقاعد کردن اوست! جذب و تأثیرگذاری بر دیگران و جذب فالوئر و لایک به هر قیمتی! حتی در لایه‌ای پنهان تجارت‌های اینترنتی، چه مارکتینگ ها و چه تجارت کلان‌داده‌ها بر اساس کنترل و هدایت دیگران است!
  3. همان‌طور که پیش‌تر اشاره شد بنای طراحی شبکه‌های مجازی بر تعظیم و فربگی نفس [EGO] قرار گرفته و همین امر جا را همواره و به صورت روزافزون برای “دیگری” تنگ می‌کند. این را بر نسخه‌های زرد روانشناسی بازاری بی‌افزایید که هر روز در گوش مردم می‌خواند که خودت را دوست داشته باش، خودت مهمی و مثل یک پادشاه زندگی کن!
  4. و ۵. مدارا کردن و صلح‌جو بودن در زندگی حقیقی بر اساس ریسک‌ها و سود و زیان‌های اعمال سنجیده می‌شود؛ گویند با دشمن مدارا کن تا سر سلامت به گور ببری! اما این در باب فضای مجازی صدق نمی‌کند! فرد می‌تواند هر خشونت کلامی و بی‌ادبی و مزاحمتی را انجام دهد بدون این‌که در معرض خطر یا آسیب فیزیکی قرار گیرد! وقتی تاوان حقیقی در کار نباشد، گستاخی فرد به انجام امر خشن و قبیح افزایش می‌یابد. قلب‌های زیادی را می‌شکند بدون ترس از این‌که روزی ممکن است نگاهش به نگاه ایشان بی افتد! به راحتی با Block یا Restrict یا Mute مشکلات حل می‌شود!
  5. صبر و رفتار هاضمانه هم بر اساس هزینه‌ها و ریسک‌ها تغییر می‌کند، در جهان پر رفت و آمد و شلوغ و پر از ناشناسِ مجازی که دیر بجنبی کلی ماجرا و محتوا را از دست داده‌ای، صبر و تفکر خیلی معنا ندارد، حتی در پلتفرم‌هایی نظیر توئیتر که اصلاً عکس‌العمل سریع است که ارزش محسوب می‌شود و هرلحظه با سِیلی از توئیت ها مواجهیم، آرامش به اسطوره‌ای بدل شده است!

۷  بر اساس آنچه ذیل موارد ۴ و ۵ گفته شد، بخشش و آشتی‌جویی هم بی‌ارزش می‌شود چراکه به راحتی می‌توانیم با یک کلیک انسان‌ها را از زیست جهان مجازی خودمان حذف کنیم، پس تا کینه و انتقام هست بخشش چرا !؟

۸ مورد هشت هم که به انتفای تمام موارد فوق منتفی است !

۹ درباره مورد نهم اما می توان گفت تا زمانی که این زیبایی‌ها مربوط به خود فرد باشد مشکلی نیست و مشاهده و پذیرفته می‌شود! دیدن و پذیرفتن زیبایی‌های دیگران و آنچه برای خودِ فرد نیست و در آن سهیم نمی‌باشد، نیازمند به رسمیت شناسی “دیگری” است و این امر دقیقاً در نقطه‌ی مقابل رشد فزاینده‌ی EGO است!

۱۰  مورد آخر نیز عملاً هیچ‌گاه محقق نمی‌شود چراکه فرد با توجه به امکاناتی که در بستر ارائه و معرفی [دروغین] خود در اختیار دارد معمولاً به‌جای تغییر واقعی، تنها جلوه ی خود را تغییر می‌دهد! کاری آسان‌تر و کم‌هزینه‌تر! از طرفی با این‌همه ناراستی، پنهان‌کاری، سعی در تأثیر بر دیگران و کنترل و نادیده گرفتن ایشان، چطور می‌توان باور کرد افراد می‌توانند در مسیر تغییری باشند که از جهان انتظار دارند؟! مگر این‌که همه از جهان دروغ و ابهام و پلشتی بخواهند!

در همین بررسی نادقیق و اجمالی [که اقتضای یک متن وبلاگی است] مشاهده کردیم که ظهور قدرتمند شبکه‌های مجازی با چنین مبنایی قطعاً در مسیر سلب آرامش فردی و به تبع آن صلح اجتماعی است! نمونه‌های جدی این مسئله را که در آن  مناقشات فضای مجازی به کوچه و خیابان کشیده شده، در جای‌جای جهان مشاهده کرده و می‌کنیم، از ناآرامی‌های سیاسی گرفته تا اعتراضات اجتماعی و اقتصادی و یا دعواهای طرفداران دو تیم ورزشی!

بر اساس آنچه مطرح شد، جذابیت شبکه‌های مجازی برای افراد، ناشی از پرداختن آن‌ها به پاشنه آشیل‌ها و گره‌های شخصیتی آن‌هاست؛ شاید اکنون بتوان دقیق‌تر در باب علل تنهایی‌ها، بداخلاقی‌ها و ناهنجاری‌های رفتاری فردی و اجتماعی سخن گفت.

مشخص است که اقبال انسان با وجود و توسعه‌ی فضا و شبکه‌های مجازی گره قطعی خورده و تمام صاحب‌نظران هم‌رأی‌اند که در آینده درگیری انسان با این ساحت از تکنولوژی بیش از پیش خواهد شد، نتیجتاً برای ایجاد و حفظ آرامش فردی و صلح اجتماعی نمی‌توان آرزوی برچیده شدن یک چنین تکنولوژیِ آینده داری را داشت، بلکه باید به رویکردهای نقادانه به مناسبت انسان و تکنولوژی توجه بیشتری نمود و جایگاه شبکه‌های مجازی در فهم انسان‌ها از زیست جهان خود و تصمیم‌گیری‌ها و انتخاب‌های شخصی ایشان را تبیین و تنظیم کرد. احتمالاً نقد فضای مجازی و به معنای عام‌تر زندگی مجازی باید به محتوای درسی کودکان اضافه شود و زین پس جزء آموزش‌های بنیادین و ابتدایی به حساب آید.

تجویز در باب چنین امر خطیر و گسترده‌ای قطعاً در صلاحیت این متن مقصور نیست. متن حاضر تنها اشاره‌ای به تناقضِ سیاقِ کنونی استفاده از فضای مجازی و منش و روش افراد مستغرق در آن با مبانی ایجاد و حفظ آرامش فردی و اجتماعی است؛ اینکه تکنولوژی‌های سایبری گرچه در ابتدا ـ همچون هر فناوری دیگری ـ با شعار افزایش رفاه و تسهیل و آرامش ایجاد شدند، در لایه‌ی شبکه‌های اجتماعی تنها گرگ‌های درون انسان‌ها را تغذیه و فربه نمودند!

[۱]  How to Live in Peace: 12 Steps (with Pictures) – wikiHow

[۲] Individualism

[۳]   [نفس]  ـ در روانکاوی به بخشی از ذهن می گویند که میان خودآگاه و ناخودآگاه واسطه است و مسئول تشخیص واقعیت و حس هویت شخصی است ـ احساس عزت نفس یا خود مهم پنداری