خیلی کمتر حرف می‌زنیم! آیا فناوری به ارتباطات انسانی لطمه زده است؟

رُری سِلان جونز[۱] [خبرنگار حوزه فناوری]
ترجمه‌ی علی الماسی زند

 

در روزگار توئیت، تکست، ایمیل و پیام‌رسانی فوری زندگی می‌کنیم، آیا اصلاً ارتباطات ما بهتر شده است؟ یا اینکه آیا فناوری مدرن باعث نشده تا در مورد گفت‌وگو با یکدیگر ـ با وجود تأثیرات مخربی که بر تجارت و جامعه دارد ـ تنبل شویم؟

از ویکتور بلانک[۲] رئیس سابق Lloyds TSB شنیدم که: «فن‌آوری کمک بزرگی برای ارتباطات است، اما اگر مکالمات رو در رو یا مستقیم را از بین ببرد، در نتیجه ساحات ظریف‌تر و مهم‌تری را از دست می‌دهیم.»

به نظر می‌رسد که او به‌ویژه در مورد تأثیر روش‌های مدرن در دنیای تجارت نگران است؛ این‌که مدیران به‌جای دیدن سفیدی چشم همتایان خود در مذاکرات رو در رو، با عصبانیت و عجله ایمیل‌ ارسال کنند و معاملاتی انجام ‌دهند که بعداً ممکن است از انجام آن‌ها پشیمان شوند. آن‌چنان‌که همه ما در خریدهای جزئی اینترنتی و حتی بورس و اوراق بهادار تجربه کرده‌ایم!! خریدهایی ناموفق و تجارتی پر ضرر!!

از ریس ماگ[۳]، سردبیر سابق تایمز نیز شنیدم که: اگر امروز در روزنامه فعالیت داشتم، مطمئناً از مدرن‌ترین روش‌ها استفاده می‌کرد. اما او احساس می‌کند بسیاری از افراد می‌توانند به ایمیل، فیس‌بوک و شبکه‌های اجتماعی معتاد شوند؛ «من حس می‌کنم که ایمیل‌ها و پیام‌ها اغلب بدون هیچ‌گونه ملاحظه‌ی واقعی‌ای ارسال می‌شوند، آن‌ها همچنین بسیار بی‌ادبانه‌تر از ارتباطات معمول روزمره‌اند و کم‌تر ملاحظه‌کارانه می‌باشند، بنابراین فکر می‌کنم دارای ارزش کمتری هستند.»

بر اساس چنین نظراتی است که شرکتی چون موسسه‌ی فناوری Atos تصمیم گرفته است ایمیل را به‌عنوان یک ابزار ارتباطیِ داخلی حذف کند. راب پرایس[۴]، مدیر بخش انگلستان در شرکت Atos ، می‌گوید: «ایمیل نه به راهی آسان برای برقراری ارتباط، بلکه به روشی برای تنبلی کردن بدل شده است.»

هر کس که پشت میز کار خود با کوهی از ایمیل‌های داخلی و خارجی مرتبط و نامرتبط کپی و فوروارد شده مواجه می‌شود، با یک باشه [ان‌شاالله] خودش را راحت می‌کند. Atos تکنیک‌های مدرن ارتباطی را رد نمی‌کند، اما به‌سادگی تشخیص می‌دهد که نسل جدید فکر می‌کنند ایمیل همان کلاه قدیمی [اهمال‌کاری] است؛ نیروهای تازه‌واردی از دانشگاه، که به پیام‌رسانیِ فوری و شبکه‌های اجتماعی و روش‌های ارتباطیِ بسیار سریع‌تر عادت کرده‌اند.

شرکت‌های بزرگ دیگری تشخیص داده‌اند که مجبور کردن کارمندان خود به همواره “on-call” بودن، مشکلاتی به همراه دارد. برای مثال هیئت‌مدیره‌ی شرکت فولکس‌واگن تصویب کرده است که سرور آلمانی شرکت Blackberry باید ارسال ایمیل به کارمندان این شرکت را سی دقیقه بعد از پایان شیفت آن‌ها متوقف کند.

اما اگر بخواهیم نگاهی علمی و عینی به نحوه استفاده از فناوری ارتباطات داشته باشیم، باید به سراغ دکتر مونیکا بولگر[۵] از انستیتوی اینترنت آکسفورد[۶] سری بزنیم. او می‌گوید: فارغ از عوارض ناشی از نحوه برقراری ارتباط، فناوری ما را باهوش‌تر کرده است. به‌طور خاص، مدیران سنتی با ورود رایانه‌ها و پردازش کلمات از سواد بیشتری برخوردار شده‌اند؛ «قبل از پردازشگرهای کلمات، مدیران پیام‌ها را به دبیران دیکته می‌کردند و با تلفن صحبت می‌کردند. بنابراین استفاده از فن‌آوری سواد را ارتقا داده است». علاوه بر این مطالعه و نوشتن در فضای مجازی بر سواد عامه مردم نیز تا حدی اثرگذار بوده است.

دکتر بولگر اعتراف می‌کند که ارتباطِ رو در رو از اهمیت زیادی برخوردار است اما نباید از خطرات آن غافل بود: «من تجربه حضور در جلساتی را دارم که در آن مردم چیزهایی را گفته‌اند که نباید می‌گفتند.» درحالی‌که برای پاسخ دادن به ایمیل زمان بیشتری وجود دارد، زمانی برای تأمل؛ «شما می‌توانید قانون شمارش تا ده را انجام دهید و قبل از پاسخ دادن کمی فکر کنید.»

به‌طورکلی، نتیجه‌گیری این استاد دانشگاه این بود که فناوری‌های مختلفی که اکنون در دسترس ما قرار دارند، مانع برقراری ارتباط می‌شوند؛ او اذعان دارد که مسئله‌ی “آگاهی بیش از حد[۷]” یا “غرق شدن در داده‌ها[۸]” امری موجود، جدی و نگران‌کننده است، که هم از نظر روان‌شناختی و هم از لحاظ بهره‌وریِ اقتصادی، مشکلات زیادی را ایجاد می‌کند.

این سخنان برای ما به‌عنوان افرادی که به این فناوری‌ها اعتیاد داریم آشناست. ما هر روز تحت تأثیر تعداد زیادی از ایمیل‌ها، پیامک‌ها و فعالیت‌های رسانه‌های اجتماعی، رنجور و ستم دیده‌ایم. احتمالاً این روزها نمی‌توانیم تصور کنیم که بدون ابزارهایی مانند توییتر چگونه کار خود را انجام خواهیم داد، با این حال بعضی اوقات فکر می‌کنم که آیا ۳۰ سال پیش بهتر از امروز ارتباط برقرار نمی‌کردیم؟

در دوران دانشجویی ما ، قبل از دوران موبایل یا ایمیل، برای قرار و دیدار با دوستانمان رنج و مصائب فراوان داشتیم، اما با این حال زندگی اجتماعی غنی، متنوع و دوستی‌های پایداری داشتیم.

بنابراین تصمیم گرفتم که به دانشگاه بروم و با کاربران نسل امروز فیس‌بوک گفت‌وگو کنم؛ از پسرم در خوابگاه دانشجویی آکسفورد خواستم تا برود و از اتاق کناری چند دوست یا هم‌کلاسی بیاورد، او به‌جای این‌که تا اتاق کناری چند قدم راه برود، بلافاصله دستش را به تلفنش برد تا به آن‌ها پیام بدهد. اما برخلاف آنچه انتظار داشتم، وقتی دور هم جمع شدیم، دانشجویان دیدگاه‌های بسیار ظریف و جالبی در باب ارتباطات مدرن داشتند. یکی از آن‌ها به‌سختی از شبکه‌های اجتماعی استفاده می‌کرد و اذعان داشت که دلش می‌خواهد با مردم فقط در خیابان مصاحبت و معاشرت کند، دیگری خطر وسواس فیس‌بوک را با هزینه‌های ارتباطات رو در رو سبُک سنگین می‌کرد.

نتیجه‌ی بخش مهمی از صحبت‌های ما از این قرار است: «ما برای تنظیم ملاقات حضوری با دیگران، از شبکه‌های اجتماعی و فناوری مدرن استفاده می‌کنیم، در غیر این صورت ممکن است با آن‌ها برخورد نکنیم و نتیجتاً چند هفته نتوانیم آن‌ها را ببینیم» ماحصل این‌که: ما همه بر روی این مسئله توافق داشتیم که فناوری‌های ارتباطی جدید، افزونه‌ای برای وسایل سنتی محسوب می‌شوند و نه جایگزین به معنای سنتی کلمه!

آنچه پیداست نگرانی در باب اعتیاد و غرق شدن در داده‌ها و فضای مجازی و نیز تنهایی و اختلال در ارتباطات انسانی را باید در کنار ارزش افزوده‌ای که چنین فناوری‌هایی برای زندگی ما ایجاد کرده‌اند قرار داد و نگاه نقادانه را هرگز فراموش نکرد.

 

 

برای مطالعه مطالب مشابه در باب نگاه نقادانه به پدیده‌ی شبکه‌های اجتماعی پست‌های دیگر همین وبلاگ را مشاهده کنید:

[۱] Rory Cellan-jones  – BBC

[۲] Sir Victor Blank

[۳] Rees-Mogg

[۴] Rob Price

[۵] Dr. Monica Bulger

[۶] Internet institute of Oxford

[۷] cognitive overload

[۸] data deluge