میراث مادری!

به بهانه روز جهانی زبان مادری

فائزه حسین زادگان[۱]

زبان بازتاب‌دهنده فرهنگ مردمانی است که به آن زبان گفتگو می‌کنند؛ و زبان مادری اولین عنصر فرهنگی است که کودک در زندگی‌اش با آن مواجه می‌شود. زبانی که با آن احساسات خود را ابراز می‌کند و به دیگری عشق می‌ورزد. علقه و پیوند کودک با زبان مادری خود مورد توجه بسیاری از سازمان‌های جهانی و بین‌المللی است. بی‌دلیل نبوده که از نلسون ماندلا چنین جمله‌ای به یادگار مانده: «اگر با یک انسان به زبانی که آن را می‌فهمد سخن بگویید، سخن شما به مغزش راه خواهد یافت. اما اگر با انسانی به زبان مادری‌اش سخن بگویید، آن سخن به قلب او نفوذ خواهد کرد».

بهانه نام‌گذاری این روز به سال ۱۹۵۲ بازمی‌گردد؛ دانشجویان در بنگلادش در تلاش برای ملی کردن زبان بنگالی در کنار زبان اردو پاکستان بودند و تظاهرات مسالمت‌آمیزی را به این جهت ترتیب دادند؛ اما تجمع آن‌ها به سرکوب توسط حاکمیت و دولت سرانجامید و تعدادی از دانشجویان در این سرکوب جان خود را از دست دادند. به همین دلیل یونسکو ۲۱ فوریه را روز جهانی زبان مادری نام‌گذاری کرد. در حال حاضر در حدود ۶ هزار زبان در دنیا وجود دارد که ۳ هزار زبان از میان آن‌ها در معرض نابودی قرار دارند که تنها مورد استفاده‌ی چهار درصد از جمعیت جهان هستند.

ایران ما نیز در میان کشورهای خاورمیانه، شمال آفریقا، اروپا و آسیای میانه دارای بیشترین تعداد زبان در محدوده مرزهای یک کشور است و هیچ کشوری را در این مناطق نمی‌توان یافت که این تعداد زبان داشته باشد. در حال حاضر در ایران به جز زبان فارسی، در حدود ۶۹ زبان و گویش مختلف وجود دارد.

در اصل ۱۵ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران عنوان شده: «زبان و خط رسمی و مشترک مردم ایران فارسی است. اسناد و مکاتبات و متون رسمی و کتب درسی باید با این زبان و خط باشد ولی استفاده از زبان‌های محلی و قومی در مطبوعات و رسانه‏‌های گروهی و تدریس ادبیات آن‌ها در مدارس، در کنار زبان فارسی آزاد است»[۱]. این جملات نص صریح قانون اساسی است و با این که در برخی ساحات برای تحقق آن تلاش هایی صورت گرفته اما ظاهرا چندان به میدان عمل نرسیده است.

پژوهش‌های انجام شده نشان می‌دهد فراگیری دوزبانه منجر به تاخیر زبانی نمی‌شود؛ هم‌چنین یادگیری دو زبان موجب اختلال در یکدیگر نشده و مشکلات سواد‌آموزی دانش‌آموزان دوزبانه، معلول عوامل مختلفی از جمله: مسائل زبانی (به معنای کلی)، روان‌شناختی، جامعه‌شناختی، فرهنگی، اقتصادی و ضعف مدیریت نیروی انسانی در مراکز مسئول آموزش و پرورش یک جامعه است؛ البته باید به این نکته توجه داشت که عوامل ذکر شده ـ ولو کمتر ـ سوادآموزی دانش‌آموزان تک‌زبانه را نیز تحت تاثیر قرار می‌دهد. (ضیا حسینی،۱۳۸۸)[۲]

از این‌ها گذشته تحقیقات نشان داده که دو یا چند زبانه بودن افراد / جامعه، امتیازی مثبت در مواجهه با مسائل شخصی و اجتماعی به حساب می آید؛ برای مطالب بیشتر می توانید یادداشت دیگری را در همین وبلاگ با عنوان «اهمیت حفظ زبان مادری» مطالعه کنید.

تاکنون اقداماتی از قبیل تعریف رشته‌های آموزش زبان ترکی (آذری) و زبان کردی در دانشگاه‌های تبریز و سنندج صورت گرفته و این رشته‌های تازه تاسیس تاییدی بر اصل ۱۵ قانون اساسی هستند اما در خصوص مدارس و آموزش رسمی زبان مادری به دانش‌آموزان به ویژه در مقطع دبستان و ابتدایی، هنوز اقدامات چندانی انجام نشده است. اهمیت آموزش زبان مادری در کنار زبان رسمی کشور به ویژه در سال‌های ابتدایی دبستان نکته بسیار مهمی به شمار می‌رود.

از مهم‌ترین علل آن این است که کودک در هفت سال نخست زندگی‌اش با زبان مادری خود به طور غیررسمی و کلامی آشنا شده و صحبت کردن به آن زبان را تا حدی فرا گرفته است، اما آموزش اصول و قواعد زبان مادری‌اش می‌تواند شرط حیات تنوع زبانی در کشور باشد. از سویی دیگر پیش از آموزش زبان فارسی، باید با کودک به زبان بومی و مادری آن سخن گفت چرا که در غیر این صورت نه تنها یادگیری زبان مادری ناقص خواهد ماند بلکه کودک نخواهد توانست زبان فارسی را نیز به درستی فرا بگیرد؛ به کار نگرفتن شیوه درست آموزش زبان رسمی و عدم آموزش صحیح موجب شده تا سالانه صدها کودک و دانش‌آموز در مقاطع مختلف دبستان، راهنمایی و متوسطه ترک تحصیل کرده و حتی در صورت ورود به دانشگاه‌های رده بالای کشور، که اغلب در کلان‌شهرها مستقرند و در آن‌ها به زبان رسمی صحبت می‌شود، نتوانند آن‌طور که باید و شاید توان‌مندی‌های خود را ابراز داشته و ترجیح می‌دهد در کلاس درس سکوت کنند.

از سوی دیگر بسیاری از کودکان با وجود این‌که در ابتدای سال بسیار با شور و نشاط مشتاق رفتن به مدرسه بودند، در همان سال اول مقطع ابتدایی ترک تحصیل می‌کنند؛ چرا که احساس می‌کنند با محیط بیگانه‌ای مواجه هستند و نمی‌توانند ارتباط موثری میان آن‌چه در محیط خانه و محیط مدرسه در جریان است،  برقرار کنند. مشکل اصلی دانش‌آموزان مناطق بومی ناتوانی در فهم ریاضی و ادبیات و علوم نیست، بلکه مشکل آن‌ها ناتوانی در فهم زبان معلم است؛ از طرفی گاهی معلم نیز مسلط به زبان فارسی نیست و این خود مزید بر علت است. زبان اساسا می‌بایست واسطه و رابطی باشد برای برقراری ارتباط و تسهیل امر آموزش، حال آن‌که برای دانش‌آموزان مناطق بومی و در این شرایط تحصیلی خاص که زبان رسمی زبان دوم آن‌هاست، عکس این اتفاق رخ می‌دهد.

وجه منفی تنوع فرهنگی و زبانی احتمالاً در حالت رادیکال آن رخ می‌نماید و آن‌هم چیزی نیست مگر تفرقه و عدم اتحاد؛ به این معنا که تنوعی این‌چنینی پتانسیل انشقاق در جامعه را بیشتر خواهد کرد. البته این مسئله لزوماً همواره صادق نیست. «وقتی در باب تنوع قومیتی و زبانی سخن می‌گوییم نمونه بارز این امر در تجربه‌ی زیسته‌ی همه‌ی ما ایرانیان یافت می‌شود؛ ایران از دیرباز، مثالی از وحدتی کثیر و کثرتی واحد از اقوام و ادیان و زبان‌ها بوده است. گرچه همه‌ی ما بر اساس آموزه‌های دینی و اخلاقی تمام‌قد در برابر تبعیض ایستاده‌ایم، اما قطعاً به تفاوت‌های زبانی و فرهنگی لُر و کُرد و فارس و تُرک و عرب و بلوچ و خراسانی و کرمانج و… عشق می‌ورزیم و متلذّذ از رنگارنگی فرهنگ ایرانی هستیم که هم‌چون فرشی متکثر اما واحد است!»[۳]  مباحثی که حول حذف آموزش زبان فارسی در مناطق بومی کشور شکل می‌گیرد، راه‌حل رفع خطر انقراض زبان‌های مادری نیست بلکه صرفاً بحران انقراض را به سمت زبان فارسی سوق می‌دهد؛ این توجه به برنامه‌ریزی‌ها و سیاست‌گذاری‌های کلان و خرد در این زمینه و توجه مراجع رسمی نظیر آموزش و پرورش است که می‌تواند راهکار موثری برای بخشیدن جانی دوباره به زبان‌های بومی و مادری باشد.

از طرف دیگر این زبان مادری است که احساس تعلق و ارتباط زبانی، عاطفی و شناختی را میان کودکان و بستر فرهنگی و هویتی آن‌ها را فراهم می‌کند و اولین راه برقراری ارتباط میان کودک و خانواده اوست. آموزش به زبان مادری و آموختن اصول و قواعد آن از سوی دیگر، احساس تعلق کودک به محیط زندگی‌اش و محیط آموزشی مدرسه را  بیش از پیش قوت می‌بخشد و مانع از سردرگمی و دوگانه‌انگاری میان فضای صمیمی خانواده و محیط رسمی آموزشی مدرسه خواهد شد و دلبستگی و علقه کودک را به محیط و جامعه پیرامونش بیشتر خواهد کرد.

امید است که با توجه مسئولین امر به این موضوع مهم، هم در جهت حفظ گوهرهای زبانی و فرهنگی ایران اقداماتی صورت گیرد و هم از سوختن و عقیم ماندن استعدادهای فراوانِ هم‌میهنان جوان‌مان در جای‌جای کشور جلوگیری به عمل آید.

در این میان فضای مجازی، شبکه‌های اجتماعی و پیام‌رسان‌ها بستر مناسبی برای ایجاد زیست‌بوم‌های خُردِ بومیِ مجازی هستند و از این بابت شاید خدمات فراوانی به پرورش و حفظ زبان‌های بومی در اقصی نقاط جهان و البته ایران عزیز ما نموده‌اند. امروز گروه‌های دوستی و خانوادگی و کانال‌ها و دیگر بسترهای این‌چنینی در پیام‌رسان‌ها، به‌مثابه بسترهایی غیر رسمی / غیر دولتی اما قانونی به حفظ و احیای فرهنگ و زبان بومی مردمان کشورمان کمک می‌کنند.

[۱]https://rc.majlis.ir/fa/law/show/133614

[۲]  https://gyrusclinic.com/

[۳] نقدی بر برابری و برادری – وبلاگ سروش پلاس (splus.ir)

[۱] دانشجوی کارشناسی ارشد جامعه شناسی – دانشگاه علامه طباطبایی

 

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *