در باب فیلم مستند “معضل اجتماعی”
فیلم مستند “معضل اجتماعی” بر اساس مستندات ارائه شده توسط عده ای از نخبگان، مبدعان و مخترعان حوزه ی فناوری اطلاعات و ارتباطات برندهای بزرگ سیلیکون ولی ساخته شده است. جوانانی که سابقاً از مدیران و مسئولان بلندپایه در فیس بوک، اینستاگرام و توئیتر و … بودند و به علت مواجه شدن با چالش بزرگ اخلاقی و نگرانی از تبعات رویکردهای پشت پرده ی این نرم افزارهای اجتماعی در عرصه کنترل و هدایت اذهان کاربرانشان، استعفا دادند و عطای مشاغل پر درآمد و دارای وجهه ی اجتماعی را به لقایش بخشیدند.
فیلم با طرح یک پرسش اساسی و ساده از این مخترعین و نخبگان آغاز می شود؛ اگر تکنولوژی و این سطح از توسعه ی فضای اطلاعات و ارتباطات مثبت، مفید و جلو برنده است، پس مشکل کجاست؟!
در این یادداشت کوتاه به برخی مفاهیم اساسی ای که از لابه لای صحبت های ایشان هویدا می شود، خواهم پرداخت.
مشخص است که این مقدار از هزینه های کلان برای خلق و راهبری و پایداری خدمت رسانی در این نرم افزارها و شبکه های اجتماعی فی سبیل الله نیست. این نرم افزارها در ابتدا رایگان به نظر می رسند اما در حقیقت مشغول تجارت خود هستند، تجارتی که در آن “محصول” کاربران اند و موضوع تجارت به روانشناسی، رفتارشناسی، مصرفگرایی و هدایت سلیقه ی ایشان ارتباط دارد. این شبکه ها به بنگاه ها مبلغ کالا و خدمات شرکت های ریز و درشت تبدیل شده اند؛ این مسئله فی نفسه چیز بدی نیست اما مشکل آن جا بروز می کند که این فرآیند تسهیل تجارت و تبلیغ، “تولید ثروت به هر قیمتی” را سرلوحه ی کار خود قرار می دهد؛ شعاری که درواقع مانیفست سرمایه داری به حساب می آید و این خود ناشی از نقش مبنایی پول در دنیای امروز است. شرکت های اینترنتی به مشتریان خود تضمین صددرصدی می دهند چراکه مسئله فقط تبلیغ کالا، محصول یا خدمت خاص نیست، بلکه تغییر در سلیقه کاربران و هدایت ایشان برای پذیرش و انتخاب آن محصولات است! این کار با جمع آوری و تحلیل داده ها و اطلاعات مربوط به فعالیت های روزمره ی کاربران و رصد لحظه ای آن ها در مواجهه با تولیدات مختلف رسانه ای در اپلیکیشن های مختلف صورت می گیرد؛ این توطئه، خیانت و تجاوز به حقوق کاربران و رویکرد غیر اخلاقی نسبت به ایشان، آن روی سکه ی این ساحت از تکنواوژی است و همان جاست که این دوراهی آواره ساز و این امر جدلی الطرفین رخ می دهد، تکنولوژی: مفیدِ مضر !
اما کار به اینجا ختم نمی شود، این رویکرد شبکه ها و نرم افزارهای اجتماعی تبعات فاجعه باری دارد که باید کمی در ادبیات فلسفی به آن ها بپردازیم.
یکی از اهداف میانی نرم افزارهای اجتماعی، منع کاربران از ارتباط بلاواسطه و مستقیم با دیگران است! هر گفت و گو و ارتباط و معاشرتی باید مستقیم یا ضمنی در بستر این نرم افزارها صورت پذیرد. بستری که قابل کنترل و هدایت است؛ نتیجه اش می شود سرهای در گوشی حتی در خانه و کنار اعضای خانواده ! این کار برای افزایش زمان حضور در فضای این شبکه ها و نتیجتاً افزایش درآمدزایی از طریق تبلیغ و هدایت و لایک گرفتن و . . این هاست.
وقتی یک تکنولوژی در این سطح خلق می شود، هر کس بر اساس دید و نگرش شخصی خود از آن بهره می گیرد. این یعنی ظهور و تعیّنِ امر سوبژکتیو (ذهنی)؛ این بزرگترین جذابیت فضاهایی است که شبکه های اجتماعی برای کاربران فراهم می کنند. از بین رفتن تدریجی این دو ساحت متضاد در معرفت شناسی انسانی و تسطیح و همسان سازی آن ها نهایتاً به یک فاجعه ختم می شود؛ فهم، اراده، انتخاب و بقای انسان و اصولاً هر امر انسانی ای در حضور میان ضِدِین محقق می شود که در اینجا منظور ساحتی در میانه و دیالکتیک سوژه (ذهن) و ابژه (عین ـ امر واقع) است، حال با این یکسان سازی، رفته رفته آگاهی، فهم مستقل و مفاهیمی چون انسان مختار و ذی الاراده موضوعیت خود را از دست خواهد داد. این یکسان سازی را نباید با مفهوم ارزشمند اتحاد ذهن و عین که همان ساحت مواجهه است اشتباه گرفت، اصلا مشکل شبکه های اجتماعی این است که امکان مواجهه را از انسان گرفته همواره لقمه ای حاضر و آماده برایش دارد؛ معنای همه ی این ها جز حرکت انسانیت به سوی نابودی نیست !
این رونق کسب و کار “به هر قیمتی” ، همان دم خروسی است که تکنولوژی سرمایه داری را به مثابه یک ایدئولوژی رسوا می کند ! در این مقام، همه قربانی تولید ثروت می شوند، حتی حقیقت! چراکه در بسیاری از مواقع امور کاذب و خبرهای دروغین امکانات بیشتری برای تولید ثروت فراهم می کنند، نتیجتاً دنیایی خواهیم داشت که در آن هیچ کس از هیچ چیز مطمئن نیست و در صحت هر چیزی می توان شک کرد، این همان بحران اعتماد است که جوامع انسانی را به سمت انحطاط می کشاند چراکه انسان به واسطه ی مناسبات اجتماعی قادر به تمدن سازی و تمدید حیات خود بر روی این کره ی خاکی شده است و در صورت انقطاع روابط اجتماعی ناشی از عدم اعتماد به هر آن “کس” و “چیز” که غیر از “خودِ او” است، نوع ِانسان رو به انقراض خواهد رفت !
اما در نهایت باید گفت، امکانی بودن تکنولوژی به مثابه امری انسانی، می تواند این تهدید را به فرصت بدل کند و آن را حقیقتاً در مسیر تسهیل امور انسانی قرار دهد و با انتخاب های صحیح، شمشیر دولبه ی تکنولوژی، از ورطه ی بدل شدن به ایدئولوژی و افتادن در دامِ “تحقق اهداف به هر قیمتی” نجات یابد.