واگن خالی زنان در قطار توسعه
به مناسبت روز جهانی نقش زنان و دختران در علم؛
با توجه ویژه به حوزههای S.T.E.M (علم، تکنولوژی، مهندسی و ریاضیات)
فائزه حسین زادگان[۱]
[۱] دانشجوی کارشناسی ارشد جامعه شناسی ـ دانشگاه علامه طباطبایی
یکی از مهمترین معیارها برای سنجش شاخص توسعهیافتگی یک کشور، میزان اهمیت و اعتباری است که زنان در آن کشور دارند؛ شاخصهای توانمندسازی سیاسی و فرصتهای مشارکت اقتصادی زنان از مهمترین فاکتورهای توسعهیافتگی یک کشور است. امروزه زنان با وجود دانش، مهارت، شایستگی، آموزش و تجارب لازم جهت انجام کار موثر و کارآمد، هنگام ورود به حرفه و پیشرفت شغلی با موانعی روبرو میشوند.
در آمارهای رسمی از سال ۶۶ تا ۹۶ حضور زنان در برخی رشتههای تحصیلی هفت تا هشت برابر شده و در گروه فنی و مهندسی نیز رشد زیادی داشتهاست. علاوه بر این در هیئت علمی دانشگاهها شاهد رشد حضور زنان در رقمی بالای ۲۷ درصد بودهایم. هرچند حضور زنان در رشتههای دانشگاهی مانند علوم پایه و فنی مهندسی با وجود کلیشههای جنسیتی در انتخاب رشته چشمگیر است، اما در ایران نیز مانند اروپا زنان عضو هیئت علمی در دانشگاهها عمدتاً در رشتههای علوم انسانی، علوم اجتماعی و علوم پزشکی هستند. در کشورمان و در مقطع کارشناسی دانشگاههای دولتی بیش از ۶۰ درصد دانشجویان را زنان تشکیل میدهند؛ ۶۹ درصد از دانشجویان علوم پایه، ۲۳ درصد از دانشجویان فنی و مهندسی، ۵۲ درصد رشتههای کشاورزی و ۵۳ درصد از دانشجویان رشتههای پزشکی را نیز زنان تشکیل میدهند. همچنین در گزارشی که آکادمی علوم استرالیا منتشر کرد، آمار و ارقام نشان از تأثیر منفی همهگیری بیماری کرونا بر حضور زنان در رشتههای علوم، فناوری، مهندسی و ریاضیات دارد. بر این اساس، پیش از شیوع کرونا ۷ هزار و ۵۰۰ زن در حوزههای تحقیقاتی STEM (علوم، فناوری، مهندسی و ریاضیات) فعالیت داشتند، در حالی رقم مردان فعال در این رشتهها ۱۸ هزار و ۴۰۰ نفر بوده است.
نرخ مشارکت زنان پژوهشگر در ایران از ۲۷.۷ درصد از اواسط دهه نود شمسی به ۳۱.۲ رسیده است. اما زنان همچنان چیزی در حدود ۶۸ درصدِ دستمزد همکارانِ مردِ خود را دریافت میکنند. روند حضور زنان در دورههای تحصیلات تکمیلی با افزایش تعداد دانشجویان دختر در سطوح کاردانی و کارشناسی هماهنگی ندارد؛ هرچند در مقاطع تحصیلات تکمیلی حضور زنان به ویژه در رشتههای علوم انسانی و علوم پزشکی رشد داشته اما به طور کلی و در نسبت با مردان ادامه تحصیل زنان در این مقاطع همواره با نرخ پایینی همراه بودهاست.
البته میبایست توجه داشت که صرفا به واسطه آمار و ارقام نمیتوان وضعیت حضور زنان در عرصههای علمی را به طور کامل تخمین و ارزیابی کرد؛ بلکه این توجه به عناصر فرهنگی و مفاهیمی مانند سقف شیشهای است که میتواند ما را به درک بهتری از وضعیت زنان در عرصه علم و پژوهش برساند. سقف شیشهای عبارت است از وجود موانع نامرئی و غیررسمی بر سر راه اشتغال زنان در عرصههای علمی و پژوهشی و دستیابی آنها به سِمتهای بالا مانند مدیران و کارشناسان ارشد در ادارات و شرکتها. این موانع نامرئی مانند یک سقف شیشهای امکان پیشرفت زنان در سطوح بالای سازمانی را صرفا به دلیل زن بودنشان از آنان سلب میکند؛ زنان در مناصب شغلی بیشتر به عنوان نیروی کار رده دوم حضور دارند و کمتر به مشاغل مدیریتی دسترسی پیدا میکنند.
وقتی از تبعیض جنسی در مورد زنان صحبت میشود، یعنی در تمامی سطوح سازمانی درصد حضور زنان یکسان است، اما سقف شیشهای برای مواردی استفاده میشود که درصد حضور زنان در سطوح مختلف متفاوت است، به عبارت دیگر در سطوح پایین سازمانی حضور زنان بالا بوده اما به تدریج با نزدیک شدن به سطوح بالاتر سازمانی تعداد زنان در لایههای سازمانی کاهش پیدا میکند. بنابراین سقف شیشهای یک ادعای ساده در مورد وجود تبعیض در تمامی طول سلسلهمراتب نیست بلکه به تبعیضی اشاره میکند که با حرکت شخص به سمت سطوح بالاتر سلسلهمراتب افزایش مییابد.
برای مثال تمایل برای جذب زنان در هیئتهای علمی و مشاغل تخصصی به صورت غیررسمی کمتر است؛ چرا که کارفرمایان اغلب نمیخواهند زیربار تعهداتی از قبیل مرخصی زایمان و یا مرخصیهای ساعتی برای ترک محل کار در ساعات پایانی زمان اداری بروند. از سوی دیگر در ساختار اجتماعی که در آن زنان «مراقبتکننده» و مردان «نانآور» تلقی میشوند، احتمال کنارهگیری از شغل پیش از پایان قرارداد به دلیل مسئولیتهای خانه و زندگی در زنان بیشتر از مردان است. اما روی دیگر سکه این است که به دلیل پایین بودن دستمزد زنان نسبت به مردان و قانع بودن زنان به دستمزد پایین (به دلیل اینکه اغلب نانآور اصلی خانواده خود نیستند) و همچنین انعطافپذیری بیشتر زنان نسبت به تغییراتی که در محیط کار رخ میدهد، تمایل به جذب قراردادی و موقتی زنان بالاست و این خود مانع دیگری در برابر اشتغال بلندمدت زنان در عرصههای تخصصی است.
از طرفی نباید از این نکته غافل شد که مرحله آموزشی، از مرحله زندگی حرفهای و دانشمحور جداست. در دوران تحصیل، رقابت جنسیتی بسیار کم است و زنان عمدتاً فارغ از مسئولیتهای زندگی خانوادگی هستند؛ در حالیکه در مرحله بعدی، یعنی مرحله اشتغال دانشمحور، مشارکت زنان با مشکلات بیشتری مواجه است. این امر سبب میشود که به مرور از تعداد زنانی که در مراحل مختلف تحصیلی و زندگی حرفهای دانشمحور هستند، کم شود. امروز زنان ایران بیش از هر چیزی به خودباوری و دگرباوری نیاز دارند تا جایگاه حقیقی خود را در چرخه اقتصاد پیدا کنند. در این راه نه تنها به سیاستهای حمایتی دولت بلکه به تغییر باورها و نگرشهایی نیاز داریم که سالهاست زنان را مسئول فعالیت بیدستمزد خانه میداند و آنها را به نقشهای تعریفشدهی خاصی محدود و به لحاظ اجتماعی و اقتصادی در فرودست قرار میدهد.
دستیابی به توسعه پایدار فرهنگی و اقتصادی میسر نخواهد شد مگر با فراهم آوردن امنیت و آسایش برای تک تک افراد جامعه. زنان به عنوان نیمی از جمعیت کشورمان برای نیل به این آسودگیخاطر نیازمند امنیت ذهنی و روانی در زمینه فعالیتهای تخصصی، حرفهای و شغلی هستند؛ چرا که در غیر اینصورت نمیتوانند آن رضایتمندی از خود که هر انسانی در طول زندگیاش بدان نیاز دارد را تجربه کنند. زنان و دختران ایران که سالهاست اکثریت دانشجویان مقطع کارشناسی را تشکیل میدهند، در میانه مسیر تحصیل در دانشگاهها به دنبال راهی میگردند که توانمندیها و آموختههای خود را برای کسب مهارت و تجربه شغلی و درآمدزایی به کار ببندند، اما موانعی از قبیل آنچه بدان اشاره شد امکان ورود به حوزههای حرفهای و تخصصی و انگیزه برای تحصیل در مقاطع بالا و به دستیابی به مراتب بالاتر را از آنان سلب میکند. امید است همزمان با افزایش حضور زنان در مقاطع تحصیلی، شاهد رشد حضور آنان در مناصب شغلی و تخصصی باشیم./
منابع:
https://www.sid.ir/fa/journal/ViewPaper.aspx?id=85904
http://ensani.ir/file/download/article/1612091508-10230-17-4.pdf
http://uis.unesco.org/sites/default/files/documents/fs55-women-in-science-2019-en.pdf